شب و دلتنگی هایش

♥♥♥♥تکه های قلب شکسته ی من♥♥♥♥

باز هم شب رسید. شب ها که میشه خیلی دلتنگش میشم.

نمیدونم چطور روزم با اینهمه زجری که میکشم شب میشه. خیلی سخته بخدا خیلی...

خیلی سخته که هنوز صدای آرش گفتنش تو گوشمه دلم میخواست میتونستم یه بار دیگه صداش کنم و بگم بهههههههههههههارم قربون اون اسم قشنگت برم دل آرش شده برات یه ذره....

عشق یعنی چی؟

خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا با توام ها

این عشق که به آدما دادی یعنی چی؟ من عشقه بهار را تو سینم دارم اونوقت اون باید ماله محمد بشه چون پولداره؟

یعنی گناه من اینه که پولدار نیستم؟

خدایا این چه انصافیه که تو داری مگه کسی تو دنیا به اندازه من بهار را دوست داشت مگه کم گذاشتم واسش تو این مدت خدااااااااااااااااااااا تو که از قلبم خبر داشتی که چقدر دوستش داشتم پس چرا بهار را ازم گرفتید چراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

آخه چه جوابی داری به قلبم بدی؟ چه جوابیییییییییییییییییییییییییییییییی؟؟؟

ولی من میدونم جوابشو...

آرش تو به عشقت نرسیدی چون پولدار نبودی چون بهار ازت خسته شده بود چون دیگه واسش تکراری شده بودی

ولی یه روزی شاید تو قیامت بهت میگم عشقم بهارم ازت یه سوال دارم...

بهارم بهم راستشو بگو هیچکس تو دنیا به اندازه من دوستت داشت؟ محمدم مثل من که نه اصلا یک چهارم من عشقت را تو قلبش داشت؟

کاش که خوشبخت ترین بشی کاش محمد که همه چیش از آرشت بالاتره بتونه کاری کنه که از اینکه یه روزی عشقمو زیر پاهات له کردی و رفتی احساس پشیمونی نکنی

وگرنه هیچوقت سمانه و بابات را نمیبخشم هیچوقت. اونا بودند که تو را از من جدا کردند. ولی منم بچه نیستم گلم...

میدونم که انتخابت محمد بود و اینا همش بهونست...



+نوشته شده در برچسب:,ساعتتوسط آرش | |